به لطف یک دوست مجازی که دست کمی از یک دوست حقیقی ندارد،ما هم راهی جشنواره فجر شدیم.

فیلم { درخت گردو} کارگردان { محمد حسین مهدویان} اکران {حوزه هنر اسلامی.}

سوار مترو و ایستگاه فردوسی پیاده شدم.هنوز یک ربع وقت داشتم و شروع کردم به یک پیاده روی تقریبا آهسته.تا حالا حوزه هنرهای اسلامی نرفته بود.تمام مسیر تصویرش را توی ذهنم می کشیدم که رسیدم جلویش.چقدر قشنگ بود،چقدر معماری و طراحی اش دلنشین بود.توی حیاط جلوی ساختمان هایی که هرکدام یک قدی کشیده بودند ایستادم و گفتم: الحق که حوزه هنر هستی. خواستم از یکی بپرسم محل جشنواره کجاست که دختر و پسرهای چند نفره شدند نقشه راهم. بهش زنگ زدم و گفتم رسیدم.گفت خداروشکر ،امیدوارم از دیدن فیلم لذت ببری. نیم ساعت به شروع فیلم باقی مانده بود که در سالن را بازکردند، یک   ندید و بدید بازی از خودم درآوردم که نگو،توی دلم گفتم من که این همه سالن سینما رفتم چرا مثل آدم هایی که تا حالا سینما نرفته اند دهانم ده متر باز شده؟.خب اعتراف می کنم.سالنش عالی بودطاقی که با چراغ های ریز و روشن شبیه آسمان پر ستاره  شده بود، صندلی های مخملی و نرم قرمزی که به ردیف و با سطح های مناسب کنار هم جا گرفته بودند و و فضایی که دوطبقه بود و آدم را یاد فیلم هایی انگلیسی می انداخت ، وقتی خانواده های اشرافی انگلیس برای دیدن جدیدترین نمایش شکسپیر با اون دوربین های یک دسته شان طبقات بالا می نشستند. حواسم پرت خیال بافی هایم بود که یک چهره آشنا دیدم.محمد حسین مهدویان،کارگردانی که تا امروز از دیدن فیلم هایش لذت برده بودم و  و به خاطر  خلاقیتش تو سوژه یابی هایش برایم یک آدمی هنری دوست داشتنی شده بود.

فیلم شروع شد  قصه ای که کسی سراغش نرفته بود وبا تمام دردهایش ساکت مانده بود.یک جنگ ناعادلانه شروع شده بود.آلوده کردن هوایی که هزاران بچه و زن و مرد بی گناه ایرانی درش نفس می کشیدند.سرفه ها و زخم هایی که تا چند روز برایشان نا آشنا بود.و با خوب میشود وچیزی نیست دل خودشان را گرم یک امید نگه می داشتندسردشت و آدم هایش را شیمیایی کردند آن هم به ناحق

فیلم روایتگر یک قصه واقعی بود.روایت یک واقعیت این بار نه از زبان یک فرمانده یا سرباز که از زبان یک مرد معمولی.مردی با زبان و اصالت کردی که الحق پیمان معادی خوب از پسش برآمده بود. 

 

خب تا حالا اینطوری درام وار یک فیلم را بهتان معرفی نکرده بودم،اما برای تنوع زدیم تو خط این مدل معرفی فیلم.حالا  مثل همه معرفی هابه زبان خودم ، می نویسم:

موضوع فیلم عالی بود.موضوعی که کمتر کسی بهش پرداخته بود و روایت داستان از زبان یک آدم عادی. و انتخاب دقیق مهدویان برای بازی نقش اول مرد که واقعا پیمان معادی عالی بود هم از نظر گریم و هم از نظر لهجه و هم از نظر بازی. اما خب داستان زیادی پر از توصیف بود و کشدار شده بود.و از نظر من بدترین نقطه ضعف فیلم روایتگری مینا ساداتی روی فیلم بود.روایتگری که خلاقیت مخاطب را ازش گرفته بود و داستان را زودتر از حدس مخاطب جلو می برد.طوری که وسطای فیلم دلم میخواست بگم آقا یکی به این مینا ساداتی بگه  شما فعلا سکوت کن.

خلاصه اینکه تا فیلم روی پرده سینمااومد برای دیدنش بروید.بروید و حال و روز اهالی سردشت تو روزهای جنگ را ببینید


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها